تاريخ : شنبه 4 / 7 / 1391برچسب:, | 17:50 | نویسنده : م
نگاهش میکنم شاید بخواند از نگاه من که اورا دوست میدارم

ولی افسوس او هرگز نگاهم را نمیخواهد

به برگ گل نوشتم من که اورا دوست میدارم

ولی افسوس او گل را به زلف کودکی آویخت تا اورا بخنداند...


تاريخ : شنبه 4 / 7 / 1391برچسب:, | 17:49 | نویسنده : م
گـریـه بـی صـدای دل یـکـ
ســکـوتـــــم رو دوسـتـــــ دارم ، چـــــون در آن گـلـه ای نـیـسـتــــ
گـاهـی سـکـوتـــــ دلــی را مـی شـکـنـد گـاهـی دلـی را بـدسـتـــــ
مـی آورد گـاهـی از دل تـنـگـی حـکـایـت مـی کـنـد گـاهـی بـغـض
در گـلـو خـفـتـه اسـتــــ گـاهـی حــــرفــــ در راه مـانــــــده اسـتـــــ
گـاهـی اوقـاتـــــ سـکوتــــــ سـخـن بـی کـلام اسـتـــــ و گـاهـی سـکـوتگـریـه بـی صـدای دل یـکـ
ســکـوتـــــم رو دوسـتـــــ دارم ، چـــــون در آن گـلـه ای نـیـسـتــــ
گـاهـی سـکـوتـــــ دلــی را مـی شـکـنـد گـاهـی دلـی را بـدسـتـــــ
مـی آورد گـاهـی از دل تـنـگـی حـکـایـت مـی کـنـد گـاهـی بـغـض
در گـلـو خـفـتـه اسـتــــ گـاهـی حــــرفــــ در راه مـانــــــده اسـتـــــ
گـاهـی اوقـاتـــــ سـکوتــــــ سـخـن بـی کـلام اسـتـــــ و گـاهـی سـکـوت
گریه بی صدای دل یک عاشق است...


تاريخ : چهار شنبه 3 / 7 / 1391برچسب:, | 11:19 | نویسنده : م

باز باران با ترانه...می خورد بر بام خانه... خانه ام كو؟ خانه ات كو؟ آن دل دیوانه ات كو؟ روزهای كودكی كو؟ فصل خوب سادگی كو؟ ***یادت آید روز باران گردش یك روز دیرین؟ پس چه شد دیگر ، كجا رفت؟ خاطرات خوب و رنگین در پس آن كوی بن بست در دل تو ، آرزو هست؟ ***كودك خوشحال دیروز غرق در غم های امروز. یاد باران رفته از یاد،آرزوها رفته بر باد. ***باز باران‌،‌باز باران می خورد بر بام خانه بی ترانه، بی بهانه شایدم! گم كرده خانه؟...



تاريخ : چهار شنبه 3 / 7 / 1391برچسب:, | 11:18 | نویسنده : م

دهان دختر زیبا تهی ز

دندان است

که هر شکسنه دندان

بهای یک نان است

هیچ کس فکر نکرد که

در آبادی ویران شده دیگر نان نیست و همه مردم شهر بانگ برداشته اند که چرا سیمان

نیست

و کسی فکر نکرد که

چرا ایمان نیست

و زمانی شده است که به غیر از انسان هیچ چیز ارزان نیست..